با من قدم بزن

طوفان شکسته بید مجنون

سه شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۲۷ ق.ظ

فردا هم مثه امروز از بین می ره
من اون بچم که فرمون دوچرخشو خیلی وقته ول کرده دست ول می ره
گاهی داد می زنه و سرکش میشه


خودمو کوبیدم؛ ولی از نو نساختم 
همه رو بردم و از خودم باختم
چه قمار سختی بود! چه دنیای کجی بود!
اینکه چرا تنهایی؟ چه سوالِ بدی بود!


گندش بزنن که واسه ی شادی باید خودت یه طرف باشی، فهمت یه طرف
تاب نمیارم اصن نمیره به کتم؛ اینکه بیان و بزنن رو من اِتیکت نفهم


من یه خفاشم! اهل تک پری..
دور از عکس و رقص و طرح و نقش دست جمعی!
من تو روشنی مصنوعی روز شما گم می شم 
همونطوری که شما تو تاریکی من..


من گم شدم.. یه طوری تو خودم رفتم
که ندارم سرنخ از مسیر برگشت
رابطه ی صمیمی من و دلهره،
صدای منو میاره از تو هدفونت.. 


طوفان شکسته بید مجنون!
بازیگرِ جادوگرِ حیله گر کو؟
باید خیره بشم به کدوم روزنه؟
وقتی کورسوی هر نوری میشه محکوم..

طوفان شکسته بید مجنون!
بازیگرِ جادوگرِ حیله گر کو؟
باید خیره بشم به کدوم روزنه؟
وقتی کورسوی هر نوری میشه محکوم..


امید و آرزو و رویارو
همه دلخوشی های کل دنیارو
همه دیوونه هارو، همه خل هارو
من همشون رو با همدیگه اینجا می خوام


حس لذت بخش آزادی رو
بوی گل پر روی باقالی رو
پر کردن هرچی جاخالی رو
من، همشونو اینجا می خوام


دیدم جیره خورای ارشاد درنده
الهام سیاه چادر چرخنده
چشای لعنتی من باز بودن همیشه
حالا هر چی که ندیدم رو اینجا میخوام


داد زدن عقیده بی ترس و واهمه، بی جنگ و حادثه، بی هر مقایسه
حقیقت رو شنیدن تو هر مصاحبه
من، همشون رو اینجا میخوام


از ما که گذشت، فردای روشن!
شاید بیاد واسه فردهای روشن..
اونا اینطوری ازم یاد می کنن
میگن هر چی که اینجا نبود اینجا می خواست


طوفان شکسته بید مجنون!
بازیگرِ جادوگرِ حیله گر کو؟
باید خیره بشم به کدوم روزنه؟
وقتی کورسوی هر نوری میشه محکوم..


طوفان شکسته بید مجنون!
بازیگرِ جادوگرِ حیله گر کو؟
باید خیره بشم به کدوم روزنه؟
وقتی کورسوی هر نوری میشه محکوم..

چقد دل ها مردن تو دل این کلبه ی افسرده
من از آمارایی که تو میدی سر در نمیارم
تنها چیزی که می بینم اینه: یه گربه ی پژمرده

تلخ؛ زیاد، قند؛ می خواد،
بخاری نداریم.. چرا برف میاد؟
رنج؛ میاد، حرف؛ می زاد
خودت رو به کوری زدی.. اشک می آد


راه طولانیه منم پا برهنم
ولی مغرورم نمی گم کفش می خوام
زخم زیاد، داره خون می چکه
نمی گم خون منو بند بیار


بذار پشت من ردم بمونه
بذار پشت سریم، از من بدونه
وقتی روشنی روزا اینقد مبرهنه
بذار واست یکمیم از شب بخونه


با مداد شکسته ی من بکشه
دلیلشو صاحبای آبرنگ بدونه
بذار کل وجود من لعنتی رو
خلاصه شده تو همین آهنگ بدونه


شیشه شکسته از سنگ بخونه
از آقای هفت رنگ بخونه
بذار پشت من ردم بمونه
بذار پشت سریم از من بدونه


لینک آهنگ: فرشاد_نیست

نظرات  (۱)

  • احسان احسانی
  • like

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی